(آتیئسم یا خدا ناباوری چیست؟(بخش اول

آتیئسم یا خداناباوری چیست؟

آتیئسم یا خداناباوری (Atheism) به عدم باور به وجود خدا یا خدایان اشاره دارد. این کلمه از ریشه یونانی “atheos” به معنای “بدون خدا” گرفته شده است. به طور کلی، افراد آتئیست به وجود موجودات فراطبیعی یا قدرت‌ های الهی اعتقاد ندارند و معمولاً به دلایل فلسفی، علمی یا تجربی به این باور دست می‌ یابند.

انواع آتیئسم:

آتیئسم فعال: این نوع آتیئسم شامل افرادی است که به طور واضح و صریح به وجود خدا اعتراض دارند و ممکن است نقد های به مذاهب و باور های دینی داشته باشند.
آتیئسم غیرفعال: این نوع به افرادی اشاره دارد که به سادگی به وجود خدا باور ندارند و در این زمینه موضوعات دینی را مورد بررسی قرار نمی‌ دهند.

دلایل آتیئسم:

افراد ممکن است به دلایل مختلفی به آتیئسم دست یابند، از جمله:
استدلالات علمی: بسیاری از آتئیست‌ ها به دلایل علمی و منطقی برای عدم وجود خدا استناد می‌ کنند، از جمله نظریه‌ های علمی مانند تکامل.
تجارب شخصی: بعضی افراد که تجربه‌های منفی از مذاهب یا دین داشته‌اند، ممکن است به آتیئسم روی آورند.
جستجوی حقیقت: برخی آتئیست‌ ها به دلیل تحقیق و جستجو در مورد اعتقادات دینی به این نتیجه رسیده‌ اند که وجود خدایی مؤثر نیست.
در کل، آتیئسم یک حوزه پیچیده است که با باور های فردی، فرهنگی و علمی در ارتباط است. به عبارت دیگر آتیئسم یا خداناباوری به معنای عدم باور به وجود خدا یا خدایان است. این عقیده به اشکال مختلفی وجود دارد و می‌ تواند به روش های مختلفی در جوامع، فرهنگ ‌ها و کشور های مختلف درک و تجربه شود. مثال‌:
نیل دگراس TYSON: یک ستاره ‌شناس و نویسنده معروف که به خاطر مواضعش علیه باور به وجود خدا شناخته شده است. او در مصاحبات و کتبش به تجربی بودن جهان تکیه می‌ کند و به این دلیل که ادعای وجود خدا قابل اثبات نیست، به آتیئسم گرایش دارد.
ریچارد داوکینز: زیست‌ شناس و نویسنده، خصوصاً در کتابش “لذت شناخت” (The God Delusion) به نقد مذاهب و باور های دینی پرداخته و استدلال می‌ کند که علم و شواهد تجربی به ما جواب های بهتری نسبت به وجود یا عدم وجود خدا می‌ دهند.
کشورهای با سطح بالای آتیئسم: آتیئسم در برخی کشورها بخصوص در میان نسل جوان و تحصیل ‌کرده بیشتر شایع است. این کشورها معمولاً دارای زمینه‌ های فرهنگی، اجتماعی و علمی قوی هستند که به افراد اجازه می‌ دهد تا به عقاید مختلف پرداخته و انتقادی بیاندیشند.
اسکاندیناوی: کشورهای مانند سویدن، ناروی و دانمارک به عنوان مکآنهایی با نرخ بالای خداناباوری شناخته می ‌شوند. بر اساس آمار ها، فیصدی بالای از مردم در این کشور ها خود را به عنوان آتئیست معرفی می‌ کنند. فرهنگ سکولار و آزادی بیان در این کشورها به ترویج آتیئسم کمک کرده است.
چین: در چین، ایده‌های مارکسیستی و فلسفه‌ های شرقی به همراه سنت‌ های مذهبی، بخصوص در میان جوانان باعث شده است که بسیاری از مردم به آتیئسم روی بیاورند.
جاپان: در جاپان، بسیاری از مردم به فلسفه‌ های شرقی و شینتو گرایش دارند، ولی فیصدی زیادی از آنها اعتقادی به وجود خدا ندارند و خود را آتئیست یا غیر مذهبی می‌ دانند.
بریتانیا و ایالات متحده: در سال‌ های اخیر، آتیئسم در میان جوانان به سرعت در حال افزایش است و این موضوع در رسانه ‌ها و محافل عمومی بحث می‌ شود.
آتیئسم یک عقیدهٔ گوناگون و متنوع است که به دلیل عوامل فرهنگی، اجتماعی و علمی در کشورهای مختلف ممکن است در درجات متفاوتی وجود داشته باشد. با افزایش دسترسی به اطلاعات و دانش، افراد بیشتری به بررسی و سوال کردن در مورد باور های دینی خود می‌ پردازند و بسیاری از آنها به سمت آتیئسم گرایش می‌ یابند.
ارزیابی دقیق درصد آتئیست‌ ها در سطح جهان کار دشواری است، زیرا آمار ها به طور مداوم در حال تغییرند و بستگی به نحوه تعریف و اندازه‌گیری آتیئسم دارند. با این حال، بعضی از تحقیق‌ها و نظرسنجی‌ها تخمین زده‌اند که حدود ۱۱ تا ۲۰ درصد از جمعیت جهان خود را به عنوان آتئیست معرفی می‌ کنند.
برخی آمارهای تخمینی:
گزارشات معتبر:
بر اساس یک مطالعه توسط Pew Research Center در سال ۲۰۱۷، حدود ۱۶ درصد از بزرگسالان در سطح جهانی خود را به عنوان آتئیست یا غیر مذهبی معرفی کردند.
در کشورهای اروپایی و برخی کشورها در آسیا و اقیانوسیه، این نسبت می‌ تواند به ۳۰ درصد یا بیشتر نیز برسد.
تفاوت‌های منطقه‌ای:
در کشورهای اسکاندیناوی (مانند سویدن و ناروی)، درصد آتئیست‌ ها حتی بیشتر از ۴۰ درصد است.
در ایالات متحده، برآوردها نشان می‌ دهد که حدود ۴ درصد از بزرگسالان خود را به عنوان آتئیست معرفی می‌ کنند، اما درصد کسانی که خود را غیر مذهبی می‌ دانند، بیشتر است.
در نهایت، در حالی که آمار دقیق ممکن است متغیر باشد، قابل توجه است که آتیئسم در حال رشد است و به خصوص در جوامع مدرن و تحصیل ‌کرده افزایش می ‌یابد.
عواملی که سبب شده‌اند مردم به آتیئسم (خداناباوری) رو بیاورند، متنوع و پیچیده هستند. در زیر به برخی از مهم‌ترین این عوامل اشاره می‌ شود:

۱. تحصیلات و آگاهی

آموزش و تحصیلات بالا:
بسیاری از افراد با تحصیلات عالی، به خصوص در زمینه‌ های علمی، به سوالات فلسفی و علمی مربوط به وجود خدا و مذهب پرداخته و به دنبال پاسخ‌های منطقی هستند.
دسترسی به اطلاعات:
با گسترش اینترنت و منابع آموزشی، افراد بیشتری به اطلاعات متنوع دربارهٔ فلسفه‌ها و مذاهب دسترسی دارند و قادرند بینش‌های مختلف را بررسی کنند.

۲. شک و تردید نسبت به مذاهب

انتقاد از مذاهب:
برخی افراد به خاطر تجربه‌های منفی از مذاهب، از جمله تبعیض، خشونت و سوءاستفاده‌های مذهبی، به آتیئسم روی می‌آورند.
سؤالات فلسفی عمیق: سوالاتی دربارهٔ وجود شر، رنج و تناقضات در متون مذهبی می‌ تواند به شک و تردید در باور های دینی منجر شود.

۳. تجربیات فرهنگی و اجتماعی

محیط اجتماعی:
افرادی که در جوامع سکولار و غیرمذهبی بزرگ می‌شوند، معمولاً بیشتر به آتیئسم گرایش دارند. به عنوان مثال، فرهنگ کشورهای اسکاندیناوی به نسبت افرادی بدون باور های دینی را بیشتر تشویق می‌ کند.
جوانی و تغییرات فرهنگی:
جوان‌ ترها به طور کلی بیشتر از نسل‌های قبلی به تفکر انتقادی و استقلال فکری اهمیت می‌ دهند.

۴. نظریه‌ های علمی

پیشرفت‌ های علمی: دستاوردهای علمی در موضوعاتی مانند تکامل و زمین‌شناسی به افرادی که نیاز به شواهد دارند کمک می‌ کند تا به آتیئسم بیشتر توجه کنند.
توانایی توضیح پدیده‌ های طبیعی: با رشد دانش بشری در مورد طبیعی‌سازی پدیده‌ های جهان، نیاز به توضیحات فراطبیعی کاهش یافته است.
۵. فلسفه‌ های جایگزین
فلسفه‌ های سکولار: بسیاری از افراد به فلسفه‌ هایی مانند اگزیستانسیالیسم، humanism و دیگر فلسفه‌ های غیردینی روی می‌آورند که به آنها اجازه می‌ دهد به معنای زندگی بدون نیاز به مذهب بپردازند.

۶. تغییرات اجتماعی

لیبرالیسم اجتماعی: رشد ارزش ‌های لیبرالیستی مانند آزادی فکر، حقوق بشر و سکولاریسم در جوامع مدرن نیز می‌ تواند به افزایش آتیئسم کمک کند. این عوامل در ترکیب با یکدیگر می‌ توانند به تحولی در نگرش‌ها و باور ها نسبت به مذهب و وجود خدا منجر شوند. به همین دلیل، آتیئسم به عنوان یک پدیده اجتماعی و فرهنگی در حال گسترش است.
آتیئسم به طور کلی به عنوان یک مفهوم یا وضعیت از عدم باور به وجود خدا یا خدایان شناخته می‌ شود، اما می‌ توان گفت که آتیئسم به خودی خود یک ایدئولوژی کامل نیست. با این حال، می‌ توان در نظر گرفت که آتیئسم می‌ تواند به عنوان بخشی از یک ایدئولوژی یا فلسفه بزرگ‌تر در نظر گرفته شود، به خصوص زمانی که با نظریات دیگری مانند سکولاریسم، نیکوکاری، یا انسان‌گرایی ترکیب می‌ شود.
دلایل برای عدم اعتبار آتیئسم به عنوان یک ایدئولوژی مستقل:
عدم یکپارچگی نظری: آتیئسم به خودی خود نظرات، اصول یا قوانین مشخصی ندارد و تنها به عدم باور به خدا اشاره می‌ کند. افراد آتئیست ممکن است از دیدگاه‌ های متنوع فلسفی و اخلاقی پیروی کنند.
تنوع در باور ها: افراد آتئیست ممکن است به طور یکسان به موضوعات اجتماعی، سیاسی یا اخلاقی نگاه نکنند. به عنوان مثال، برخی ممکن است به فلسفه‌ های انسان‌گرایانه گرایش داشته باشند، در حالی که دیگران ممکن است نظرات متفاوتی داشته باشند.

ترکیب آتیئسم با ایدئولوژی‌ها:

سکولاریسم: بسیاری از آتئیست‌ ها به مفاهیم سکولاریسم (جدایی دین از دولت و زندگی عمومی) اعتقاد دارند و این می‌ تواند به عنوان یک ایدئولوژی در نظر گرفته شود.
انسان‌گرایی: انسان‌گرایی یک فلسفه است که بر ارزش انسآنها و تعقل انسانی تأکید می‌ کند و برخی آتئیست‌ ها از این موضع فلسفی حمایت می‌ کنند.
بخش ‌هایی از فلسفه‌ های اجتماعی و سیاسی: برخی آتئیست‌ ها ممکن است با فلسفه‌ های مختلف سیاسی مانند لیبرالیسم یا سوسیالیسم هم‌راستا باشند. در نهایت، آتیئسم به عنوان یک ایدئولوژی مستقل با سیستم مفهومی و اصول خاص شناخته نمی‌ شود، اما می‌ تواند به عنوان یک جزء مهم در چارچوب‌های فلسفی و ایدئولوژیک دیگر در نظر گرفته شود. افرادی که خود را آتئیست می‌ دانند ممکن است دیدگاه‌ های متنوع و مختلفی نسبت به زندگی، اخلاق و جامعه داشته باشند.
آتیئسم سخت و آتیئسم نرم معمولاً به دو رویکرد متفاوت در برخورد به مسأله وجود خدا و مذهب اشاره دارد. در اینجا به توضیح هر یک و تفاوت‌های آنها می‌پردازیم:
آتیئسم سخت (Strong Atheism) :آتیئسم سخت به عدم باور به وجود خدا یا خدایان اشاره دارد، اما فراتر از آن، این رویکرد ادعای قاطعانه‌ای نسبت به عدم وجود خدا دارد. افرادی که به این نوع آتیئسم گرایش دارند، نه تنها به وجود خدا اعتقادی ندارند، بلکه ممکن است به دیگران هم این دیدگاه را منتقل کنند و معمولاً بر این باورند که شواهد کافی برای وجود خدا وجود ندارد. مثال: یک فرد آتئیست سخت ممکن است بر این باور باشد که وجود یک خدا نه‌تنها غیرمحتمل است بلکه باید به‌ طور قاطع غیرممکن محسوب شود. چنین فردی ممکن است به دلایل علمی، فلسفی یا اخلاقی به نقد مذاهب و ادیان بپردازد و در مقالات یا سخنرانی‌های خود به صورت صریح ادعا کند که خدا وجود ندارد.
آتیئسم نرم (Weak Atheism) :آتیئسم نرم به یک عدم باور غیرقاطع یا بی‌اعتنایی به وجود خدا و خدایان اشاره دارد. کسانی که به این نوع آتیئسم گرایش دارند، ممکن است خود را به عنوان آتئیست معرفی کنند، اما آنها نسبت به وجود خدا بی‌تفاوت‌تر هستند و به طور فعال به نفی وجود خدا نمی‌ پردازند. آنها ممکن است به سادگی بر این باور باشند که شواهدی برای وجود خدا کافی نیست و به دنبال شواهد قوی‌تر هستند. مثال: یک فرد آتئیست نرم ممکن است بگوید: “من هنوز به وجود خدا باور ندارم، اما نمی‌ توانم به‌ طور قطعی بگویم که خدا وجود ندارد. ” این نوع از آتئیست‌ ها ممکن است با مذاهب و فلسفه‌ های مختلف بازتر باشند و تمایل دارند به جستجوی اطلاعات و انتقادات سازنده بپردازند.
لهذا تفاوت اصلی بین آتیئسم سخت و نرم در درجهٔ قاطعیت و رویکرد به مسألهٔ وجود خداست. در حالی که آتیئسم سخت بر اساس قاطعیت و استدلال‌های قوی بر غیرممکن بودن وجود خدا تأکید دارد، آتیئسم نرم به نوعی عدم یقین و سستی اعتقاد به وجود خدا اشاره دارد که ممکن است بر اساس روندهای تفکری متفاوت در افراد ایجاد شود.

 

آتیئست بودن می‌ تواند به نوعی انتخابی باشد، اما وضعیت آن ممکن است به عوامل مختلفی بستگی داشته باشد که فرد در زندگی خود با آنها مواجه می‌ شود. در زیر به برخی از جنبه‌های این موضوع پرداخته می‌ شود:

۱. انتخاب آگاهانه

جستجوی حقیقت: بسیاری از افراد به دنبال حقیقت و پاسخ به سوالات فلسفی و علمی هستند و در نتیجه به عدم باور به وجود خدا یا خدایان می‌رسند. این فرآیند می‌ تواند به عنوان یک انتخاب آگاهانه در نظر گرفته شود.
تحصیل و آگاهی: برخی افراد با تحصیل و دسترسی به اطلاعات گسترده دربارهٔ مذهب، فلسفه و علم، ممکن است به آتیئسم برسند. در این موارد، انتخاب شخص ممکن است براساس استدلال‌ها و شواهد علمی باشد.

۲. عوامل غیر انتخابی

محیط فرهنگی: برخی افراد در جوامع سکولار و غیرمذهبی بزرگ می‌شوند که در آنها باور به خدا شایع نیست. در این موارد، آتیئست بودن ممکن است به عنوان نتیجهٔ طبیعی محیط اجتماعی در نظر گرفته شود و نه یک انتخاب آگاهانه.
تجربیات شخصی: تجربه‌های منفی از مذاهب، مانند تبعیض یا آسیب‌های روحی، می‌ تواند منجر به عدم باور به دین شود. این نوع تجربه‌ها ممکن است به آتیئسم منجر شوند، اما نمی‌ توان آن را به عنوان یک انتخاب شخصی در نظر گرفت.

۳. نوعی تغییر در باور ها

تغییر نگرش: بسیاری از افراد ممکن است در طول زندگی خود از یک باور مذهبی به آتیئسم تغییر عقیده دهند. این تغییر معمولاً نتیجهٔ تجربیات شخصی، تحصیلات و جستجو برای حقیقت است. در مجموع، آتیئست بودن می‌ تواند به عنوان یک انتخاب آگاهانه در نظر گرفته شود، به خصوص برای افرادی که به دلایل فلسفی یا علمی به این نتیجه رسیده‌ اند. اما علاوه بر این، عوامل فرهنگی، اجتماعی و تجربیات شخصی نیز می‌ توانند تأثیر زیادی در شکل‌ گیری نگرش‌های دینی افراد داشته باشند. به همین دلیل، وضعیت آتیئسم می‌ تواند ترکیبی از انتخاب‌های آگاهانه و تأثیرات ناخواسته باشد.
افراد متدین که به جز از دین خودشان به ادیان دیگر آتیئست بشمار می‌ روند. در واقع، مفهوم آتیئسم به عدم باور به وجود خدا یا خدایان در هر دین خاص اشاره دارد. بنابراین، هر فردی که به یک دین خاص اعتقاد دارد و نسبت به ادیان دیگر (به خصوص ادیان توحیدی) که دارای آموزه‌های خاص‌ای دربارهٔ خدا هستند، شک و تردید دارد یا آنها را رد می‌ کند، می‌ تواند از نظر پیروان آن ادیان دیگر به عنوان آتئیست در نظر گرفته شود.
توضیحات بیشتر:
آتیئسم نسبی: برای مثال، یک مسلمان که به خداوند اسلام اعتقاد دارد و به دینی مانند مسیحیت یا هندوئیسم باور ندارد، در نظر پیروان آن ادیان می‌ تواند به عنوان آتئیست تلقی شود. زیرا از نظر آنها، شخص به وجود خدا در مذهبشان اعتقاد ندارد.
ادعاهای متفاوت: افرادی که به مذاهب مختلف اعتقاد دارند ممکن است هر کدام نسبت به یکدیگر، آتئیست به شمار آیند، حتی اگر خود را متدین بدانند.
نظرت دوگانه: حتی درون یک دین، ممکن است افراد دارای باور های متفاوتی باشند. برای مثال، یک فردی که به مسیحیت اعتقادی ندارد، ممکن است برای یک مسلمان به عنوان آتئیست در نظر گرفته شود. با این حال، برای خود فرد، او ممکن است به آموزه‌های دین خود پایبند باشد.
زمینه اجتماعی: در جوامعی که دین نقش برجسته‌تری دارد، افراد می‌ توانند به شدت نسبت به باور های دینی یکدیگر حساس باشند و تفسیرهای مختلف از آتیئسم و دین را اساس ‌گذاری کنند. یعنی آتیئسم به عدم باور به خدا یا خدایان در هر دینی اشاره دارد، و افراد متدین که به ادیان دیگر اعتقاد ندارند، می‌ توانند به عنوان آتئیست در نظر گرفته شوند. این وضعیت می‌ تواند به مسئله‌ای پیچیده تبدیل شود و به ادراک فرهنگی و اجتماعی از مذاهب مختلف بستگی داشته باشد.

اگنوستیسزم چیست: آگنوتیسیزم (Agnosticism)

به نگرش فلسفی اشاره دارد که در آن فرد نسبت به وجود یا عدم وجود خدا یا خدایان بی ‌تفاوت است یا اعتقاد دارد که این موضوع قابل شناخت نیست. آگنوتیسیزم در واقع میان دو موقعیت آتیئسم (عدم باور به خدا) و تئئیسم (باور به وجود خدا) قرار دارد.

خصوصیات و جزئیات آگنوتیسیزم:
عدم یقین: آگنوستیک ‌ها به این باورند که وجود یا عدم وجود خدا تا حدی فراتر از توانایی‌های علمی و عقلانی انسان است و نمی‌ توان به‌ طور قطعی دربارهٔ آن نتیجه ‌گیری کرد.
سؤال‌گرایی: افراد آگنوستیک معمولاً سوالاتی در مورد ماهیت خدا، عالم هستی و حقیقت مطرح می‌ کنند و تمایل دارند پاسخ‌هایی را که به صورت قطعی به اطلاعات یا شواهد منتهی نمی‌ شوند، قبول نکنند.
پذیرش عدم دانایی: آگنوتیسیزم به این اعتقاد دارد که انسآنها ممکن است هیچ‌گاه نتوانند به تمام حقایق جهان و وجود خدا پی ببرند و به همین دلیل از بحث‌های قطعی و نهایی در این باره پرهیز می‌ کنند. مثال ‌ها:
فرد آگنوتیک: شخصی که می‌گوید “من به وجود خدا اعتقاد ندارم، اما همچنین نمی‌ توانم بگویم که او وجود ندارد”، می‌ تواند به عنوان یک فرد آگنوتیک در نظر گرفته شود.
نقدهای مذهبی: بسیاری از آگنوستیک‌ها ممکن است به نقد مذاهب بپردازند، اما این نقدها ناشی از عدم باور نسبت به اظهارات دینی است و نه به این معنی که آنها به‌ طور قطعی وجود خدا را رد کنند. آگنوتیسیزم به‌ طور کلی رویکرد میانه ‌رو در برابر مسئله وجود خدا و خدایان است و تأکید می‌ کند که شناخت و درک کامل در این زمینه ممکن است برای انسآنها غیرممکن باشد. این فلسفه به افراد این امکان را می‌ دهد که به مسائل متافیزیکی بپردازند بدون اینکه به یک نتیجه نهایی و قطعی برسند.

تشابه و یا عدم تشابه اگنوتیسزم با آتیئسزم ملایم:

اگنوتیسیزم و آتیئسزم ملایم (خداناباوری نرم) می‌ توانند تشابهات داشته باشند، اما هر یک از این دو مفهوم خصوصیات متمایز و متفاوتی دارند. در زیر به توضیح تشابهات و تفاوت‌ ها بین این دو نگرش پرداخته می‌ شود:
تشابهات:
عدم باور قطعی: هم اگنوتیسیزم و هم آتییسم ملایم به معنای عدم باور قطعی به وجود خدا هستند. اگنوتیک‌ ها بر این باورند که وجود یا عدم وجود خدا قابل شناخت نیست و آتیئست ‌های ملایم نیز می ‌گویند که به دلیل عدم شواهد کافی، به وجود خدا باور ندارند، اما نمی‌ توانند به‌ طور قطع ادعا کنند که خدا وجود ندارد.
حالت باز و تحقیقی: هر دو گروه به نوعی وضعیت باز برای بررسی و تحقیق دربارهٔ اساسی‌ترین سوالات فلسفی دارند. اگنوتیک‌ ها نسبت به باور های مذهبی و دینی بی‌تفاوت نیستند، بلکه بیشتر به دنبال شواهد و دلایل منطقی هستند. آتیئست ‌های ملایم نیز نتیجه‌ گیری ‌های خود را بر اساس شواهد و اطلاعات موجود می ‌سازند.

تفاوت‌ها:

رویکرد نسبت به شناخت:
آگنوتیسیزم: این فلسفه به طور خاص بر این باور است که انسآنها نمی‌ توانند به شناخت قطعی دربارهٔ وجود خدا برسند و به نوعی عدم امکان شناخت تأکید می‌ کند.
آتیئسزم ملایم: این دیدگاه بر این باور است که شواهد کافی برای وجود خدا وجود ندارد و به نوعی عدم باور را اساس‌ گذاری می‌ کند.
موضع ‌گیری:
آگنوتیک‌ها: معمولاً از پذیرش هر نوع قضاوت نهایی دربارهٔ وجود خدا یا خداوند خودداری می‌ کنند.
آتئیست‌ ها: به سادگی اعلام می‌ کنند که به وجود خدا باور ندارند و ممکن است به‌ طور فعال به وجود نواقص و تناقضات در ادعاءهای مذهبی اشاره کنند.
پس گفته می توانیم که، اگنوتیسیزم و آتییسم ملایم می‌ توانند از نظر فلسفی با هم همسویی داشته باشند، اما هر یک خصوصیات و اصول خاص خود را دارند. اگنوتیسیزم به دنبال کشف و شناخت واقعیت است و در مورد عدم عدالت قاطع است، در حالی که آتییسم ملایم به عدم باور به وجود خدا به خاطر عدم شواهد کافی اشاره دارد.
اگنوتیسیزم (Agnosticism) را می‌ توان به عنوان ندانمگرایی (Skepticism) یا ندانمگرایی فلسفی نیز توصیف کرد. این اصطلاح به طرز تفکری اشاره دارد که در آن افراد معتقدند نمی‌ توان به‌ طور قطع در مورد برخی از سوالات کلیدی فلسفی یا میتافیزیکی، از جمله وجود یا عدم وجود خدا به نتیجه رسید. در زیر به توضیح بیشتر این مفهوم پرداخته می‌ شود:

تعریف ندانمگرایی:
عدم شناخت: ندانمگرایی به معنای عدم توانایی در شناخت یا درک کامل موضوعات است. افراد ندانمگرا بر این باورند که برای موارد خاصی، مانند وجود خدا، شواهد و مدارک کافی برای رسیدن به یک نتیجه نهایی وجود ندارد.
جستجوی حقیقت: ندانمگرایی به معنای پذیرش شک و تردید است؛ به عبارت دیگر، افراد ندانمگرا به دنبال اطلاعات و شواهد هستند اما نمی‌ توانند به یک نتیجه قاطع برسند.

ارتباط بین اگنوتیسیزم و ندانمگرایی:

موضع مشترک: هر دو به عدم قطعیت در مورد وجود خدا یا مسائل متافیزیکی تأکید دارند. اگنوتیک‌ها و ندانمگرایان از مباحث مذهبی و فلسفی با توجیح سؤال‌ گرانه برخورد می‌ کنند.
عدم تعصب: افرادی که به این نگرش‌ها پایبند هستند، معمولاً نسبت به اعتقادات قاطعانه دینی یا فلسفی دیگران انتقاد دارند و می‌ خواهند همه جوانب را بررسی کنند. بنابراین، می‌ توان گفت که اگنوتیسیزم به نوعی نوعی ندانمگرایی است، زیرا در این دیدگاه بر این باور است که شناخت قطعی در مورد وجود یا عدم وجود خدا برای انسآنها ممکن نیست. این فلسفه به افراد اجازه می‌ دهد تا به‌ صورت باز و انتقادی به مسائل متافیزیکی و دینی بپردازند.

تفاوت بین اگنوتیسیزم و ندانمگرایی:

اگرچه اگنوتیسیزم (Agnosticism) و ندانمگرایی (Skepticism) هر دو به نوعی عدم یقین و عدم قطعیت اشاره دارند، اما تفاوت‌های اساسی بین این دو مفهوم وجود دارد. در زیر به توضیح این تفاوت ‌ها پرداخته می‌ شود:

۱. تعریف و مفهوم

اگنوتیسیزم: اگنوتیسیزم به عدم توانایی در شناخت و درک قطعی در مورد وجود یا عدم وجود خدا یا واقعیت ‌های متافیزیکی اشاره دارد. افراد اگنوتیک بر این باورند که برای سوالاتی مانند وجود خدا، شواهد کافی برای رسیدن به یک نتیجه قطعی وجود ندارد.
ندانمگرایی: ندانمگرایی به نگرش فلسفی اشاره دارد که بر عدم قطعیت در مورد ادعاء های علمی، مذهبی و فلسفی تأکید دارد. ندانمگرایی معمولاً شامل شک ‌ورزیدن انتقادی نسبت به ادعاء های مختلف است و به نیاز به شواهد و منطقی بودن تأکید دارد.

۲. سطح تمرکز

اگنوتیسیزم: تمرکز اصلی اگنوتیسیزم بر سوالات مرتبط با وجود یا عدم وجود خدا و واقعیت ‌های متافیزیکی است. این مفهوم بیشتر به جنبه ‌های مذهبی و متافیزیکی معطوف می‌ شود.
ندانمگرایی: ندانمگرایی می‌ تواند به موضوعات بسیار گسترده‌ تری بپردازد، از جمله علم، فلسفه، سیاست و دیگر زمینه‌ ها. ندانمگرایی به نقد و ارزیابی شواهد در هر زمینه ‌ای که نیاز به دانش و اطلاعات دارد، مربوط می‌ شود.

۳. موضع‌ گیری

اگنوتیسیزم: اگنوتیک‌ ها معمولاً اعتقاد دارند که عدم توانایی در شناخت وجود یا عدم وجود خدا، به این معنی نیست که نمی‌ توان به موضوعات مذهبی پرداخت یا تفکر انتقادی انجام داد. آنها معتقدند که ممکن است در آینده شواهدی به دست آید که بتوان به نتیجه ‌ای رسید.
ندانمگرایی: ندانمگرایان ممکن است نسبت به ادعاهای هر حوزه ‌ای شک ‌ورزی کنند و بر این باورند که باید به شواهد و دلایل منطقی توجه کرد. آنها به طور کلی نسبت به هر نوع ادعای عمومی و ای اساسی شک می‌ کنند، نه فقط در مورد خدا یا مسائل میتافیزیکی. در مجموع، اگنوتیسیزم و ندانمگرایی هر دو به عدم یقین اشاره دارند، اما از نظر تمرکز و دامنه استفاده تفاوت ‌های دارند. اگنوتیسیزم بیشتر به سؤالات مذهبی و متافیزیکی مربوط است، در حالی که ندانمگرایی شامل نگرش عام ‌تر به شک و عدم قطعیت در هر زمینه ای است.
توماس هنری هاسلی (Thomas Henry Huxley) یک زیست ‌شناس و فیلسوف علمی بود که در قرن نوزدهم به خاطر تحقیقاتی که در زمینه تکامل و نظریه‌ های داروینی انجام داد، محبوبیت پیدا کرد. او نظرات قابل توجهی درباره ندانمگرایی، اگنوتیسیزم و آتیئسم داشت که در زیر به آنها اشاره می‌ کنم:

۱. اگنوتیسیزم و ندانمگرایی

تعریف اگنوتیسیزم: هاسلی اگنوتیسیزم را به عنوان یک دید فلسفی در برابر سؤالات مربوط به خدا و طبیعت می ‌دانست که بر عدم توانایی انسان در شناخت قطعی حقایق میتافیزیکی تأکید دارد. او به این ایده باور داشت که انسانها قادر به رسیدن به شناخت نهایی درباره وجود خدا نیستند و بنابراین باید با احتیاط و با روحیه سؤال‌ گرایی به این موضوعات بپردازند. توماس هنری هاسلی (Thomas Henry Huxley) زاده ۴ مه ۱۸۲۵ در انگلستان، یک زیست ‌شناس، فیزیکدان و فیلسوف علمی بود که به عنوان یکی از مدافعان برجسته نظریه تکامل داروین شناخته می‌ شود. او به دلیل کارهایش در ترویج علم و انتقاد از تعصبات مذهبی، به “داروین کوچک” معروف شده است. هاسلی در خانواده ‌ای از کارگران متوسط بزرگ شد و در سنین جوانی تحصیلاتش را آغاز کرد. او در ابتداء به عنوان معلم علوم طبیعی کار می‌ کرد و سپس به تحقیق در زمینه زیست ‌شناسی و فیزیولوجی پرداخت.
هاسلی تحصیلات رسمی زیادی نداشت، اما توانست به سرعت در محافل علمی مطرح شود. در ۱۸۵۹، با انتشار کتاب “منشأ گونه ‌ها” نوشته چارلز داروین، هاسلی به تکامل علاقه ‌مند شد و به عنوان یکی از پیشگامان این نظریه شناخته شد. او در سال ۱۸۶۰ در یک کنفرانس معروف در آکسفورد به دفاع از نظریه داروینی پرداخت و توانست انتقادات و مخالفت ‌های آن زمان را پاسخ دهد. وی به عنوان یک محقق و پروفسور، در دانشگاه‌ های مختلفی تدریس کرد. هاسلی همچنین یکی از بنیان‌گذاران جامعه زیست ‌شناسی لندن بود و نقش مهمی در تأسیس مؤسسهٔ طبی و باستان‌ شناسی داشت. او همچنین به کلمه ‌سازی و توسعه زبان علمی کمک کرد و بسیاری از اصطلاحات علمی مدرن را معرفی نمود. هاسلی به عنوان یک مؤلف و نویسنده شناخته شده است و کُتُبِ مختلفی درباره علم، فلسفه و اخلاق نوشته است. او مخالف تعصبات مذهبی و بناهای غیرعلمی بود و به جستجوی حقیقت بر اساس شواهد علمی تأکید می ‌کرد. هاسلی همچنین وقتی درباره مضامین مذهبی صحبت می‌ کرد، به ندانمگرایی و اگنوتیسیزم گرایش داشت و دیدگاه‌ هایش در این زمینه تأثیر زیادی بر تفکر مدرن گذاشت.
در زمینه اخلاق، هاسلی به حقوق بشر و آموزش عمومی تأکید می‌ کرد و اعتقاد داشت که علم باید در خدمت بشر باشد. او با شور و هیجان از حقوق زنان و تعلیم و تربیت جوانان دفاع می‌ کرد و به عنوان یک روشنفکر اجتماعی شناخته می‌ شد. سخنان مهم وی شامل این جمله معروف است: “من می‌ دانم که حقایق علم ممکن است برخی از اوقات دردناک باشند، اما آنها همیشه بهترین پاسخ را به سؤالات ما می‌ دهند. ” هاسلی در سن ۷۹ سالگی، در تاریخ ۲۲ جنوری ۱۹۵۱ درگذشت، اما میراث او هنوز هم در دنیای علم و فلسفه وجود دارد. تأثیر او بر تفکر علمی و اجتماعی هنوز مورد توجه است و او به عنوان یکی از شخصیت ‌های کلیدی در تاریخ علم باقی مانده است.
هاسلی به نوعی به ندانمگرایی تعلق داشت که به این مفهوم اشاره دارد که عدم یقین دربارهٔ وجود خدا یا واقعیت ‌های میتافیزیکی، به این معنی نیست که انسانها نمی‌ توانند علم و فلسفه را به‌ طور جدی دنبال کنند. او فکر می ‌کرد که باید به شواهد و حقایق علمی توجه کرد و از ادعاهای بی‌پایه دوری کرد.

ادامه دارد…

حق چاپ ونشر این مقاله محفوظ است در صورت استفاده از آن باید نام داکتر صالحه واهب واصل و لینک منبع ذکر شود.

فهرست منابع مورد استفاده در نگارش این مقاله در بخش آخری آورده شده است.

Leave a Comment