تولد دوبارهٔ من

چشم می بندم و باز می کنم همه جا تو را می بینم؛ در هر خانه، هر فصل، هر شهر و هر خیابان.. در تمام رویاها و سفرها.. تو با منی در هر کجا که باشم ترکت نخواهم کرد. تولد دوبارهٔ من، ما با هم بهار را به خانه آوردیم نور را دیدیم و گرما را حس کردیم، بهار من، با تو رنجشی در کار نیست تویی که دوباره مرا ساختی و زنده کننده ای رویای من بودی، دوست دارمت. قلبم را به تو دادم که عشق منی، با تو آمدم، آمدم تا جایی که تو می‌ خواهی. با تو می ‌آیم، می ‌آیم به هر جا که بروی، با تو می‌ روم، می ‌روم هر جا که بروی …نیست جایی که بی تو باشم، نیست هوایی که بی تو نفس کشیده باشم، نیست یادی در قلبم جز یاد تو، نیست مهری در وجودم جز مهر تو، نیست جایی بی عطر نفس‌های تو، نیست راهی بی یاد نگاه های تو، همه جا خاطره، همه جا عشق، همه جا عطر حضور توست.

چشمانم هنوز غرق نگاه زیبایی تو اند آنچه پنهان است در پشت نگاهت، دنیای عاشقانه من است. همه جا با توام، آنجا و اینجا در قلبم، اینجا و آنجا در قلبت، می ‌تابم و می ‌تابی، می ‌مانم و می ‌مانی، می‌ دانم و می‌ دانی که چقدر هم تو مرا دوست داری، هم من دیوانه ای توام … چه خوب می ‌فهمی در دلم چه می ‌گذرد، چه خوب معنی می ‌کنی نگاهم را، چه عاشقانه می ‌شنوی حرفهایم را تویی که جان داده ‌یی به تنم و نفس داده ‌یی به روحم، روح عشق در وجودما این است روز‌های زندگی ما، با عشق روزما شب و شب‌های ما روز می ‌شوند همه جا با توام، تو اینجا همیشه در قلبمی و من همه جا کنار توام.

Leave a Comment